بیانات

هدف و مقصود
خدمت بدون ‌انتظار
آمده‌ام
به خدا معتاد شوید
شما چطور باید نزد من آیید
با خود و خدا صدیق باشید
آغاز مرگ
از ته دل دعا کنید
خواست من خواست شما باشد
سه نوع از ...
مراحل عشق
خدا و مذهب
روح جاودان است
به یکی (خدا) ‌بچسبید
ذهن خدمتکاری خوب اما اربابی بد می‌باشد.
شما نمی‌توانید اشتیاق هم به خدا و هم به دنیا داشته باشید.
هدف زندگی
بیدار کننده
خود را فراموش کنید
فرمان‌های من
بیست و یک نکته

 


«هدف و مقصود»

«مقصود زندگی، عشق ورزیدن به خداست. هدف زندگی، وحدت با خداست.»
«در این كار نباید از دنیا چشم بپوشید، بلكه باید از امیال پستِ نادرستی و دورویی چشم بپوشید، آن هنگام در ضمن فعالیت، آن چنان كه باید به خدا عشق داشته‌اید و به او عشق ورزیده‌اید.»

برگشت به فهرست

 

خدمت بدون ‌انتظار

خدمت بدون انتظار هنگامی كامل است كه حتی از كوچك‌ترین فكری در مورد پاداش یا نتیجه مبرا باشد و نسبت به آسایش و راحتی خود شخص یا امكان سوء تفاهم سایرین، كمال بی‌اعتنایی را داشته باشد. هنگامی كه مشغولیت ذهن شما تماماً متوجه آسایش سایرین باشد، برای فكر كردن راجع به خودتان وقت نخواهید داشت و نه ‌تنها نسبت به راحتی، آسایش، سلامتی و خوشی خودتان بی‌توجه خواهید بود، بلكه آماده خواهید بود تا همه چیز خود را در راه سایرین فدا نمایید. راحتی سایرین، رفاه شماست، سلامتی آنان، شادی شماست و خوشی آنان، سرور شماست. شما زندگی خود را در زندگی آنان می‌‌یابید، در قلبشان زیست می‌كنید و قلبتان پناهگاهشان می‌گردد. هنگامی كه وحدت قلب‌ها حقیقی باشد، خود را كاملاً با آن شخص دیگر، یكی می‌دانید. كمك یا دلداری شما، كمبود ایشان را جبران می‌نماید و در نتیجه‌ی قدردانی و حسن نیت ایشان، در واقع بیش از آنچه كه داده‌اید، دریافت می‌نمایید.

برگشت به فهرست

آمده‌ام

نیامده‌ام چیزی را به شما بدهم كه هم اكنون ندارید. آمده‌ام چیزی كه مرا از شما پنهان می‌دارد، از میان بردارم و چه چیز باید از میان برداشته شود؟ چیزی كه از میان برداشتن آن بی‌نهایت دشوار است. همان‌گونه كه حافظ گفته: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
هیچ چیز حقیقی نیست، مگر خداوند
هیچ چیز اهمیت ندارد، مگر عشق خداوند

برگشت به فهرست

به خدا معتاد شوید

اگر به خدا معتاد شوید تمامی مسایل شما حل می‌شود. به نوشیدن شراب عشق الهی ادامه دهید تا با خدا یکی شوید.
شما باید ازهمه چیز حتی وجود خودتان دست بشویید آن هنگام بابا از آن شما می‌گردد. خدا آن سوی دین و آن سوی عشق است. وقتی خدا را به شدت دوست بدارید تجربه‌ی فراق واقعی از خدا حاصل می‌شود. وقتی هدیه‌ی عشق را به دست آوردید به خویشتن خویش می‌رسید خودی مجازی به خودی حقیقی عاشق می‌گردد.
خدا را همیشه در درون خود حاضر نگه دارید. بگذارید که او اساس افکار، صحبت‌ها و اعمال شما را تشکیل دهد. در هر کار کوچکی که انجام می‌دهید خدا را به یاد داشته باشید، آن هنگام مسئولیت به عهده او خواهد بود. شما باید خدا را با چنان شدتی دوست بدارید که خواب و خور، استراحت و غیره را فراموش نموده و برای محو شدن در او کاملاً بی‌قرار گردید.

برگشت به فهرست

شما چطور باید نزد من آیید

من به همه‌ی شما که پیش من آمده‌اید و همه‌ی آنها که می‌خواهند نزد من آیند و مرا به عنوان بالاترین بالاترها می‌پذیرند، می‌گویم با آرزویی که خواستار ثروت و چیزهای دنیایی است، نزد من نیایید بلکه فقط با اشتیاقی آتشین پیش من بیایید تا همه چیز خود - بدن، فکر و متعلقات- همراه با وابستگی‌هایشان را به من واگذار کنید. مرا جستجو نکنید تا شما را از اوضاع نابسامانتان بیرون آورم، بلکه مرا بیابید تا اینکه خودتان را با تمام وجود تسلیم من نمایید. به خاطر خوشی‌های دنیوی و راحتی‌های کوتاه مدت، به من تکیه نکنید، بلکه در خوشی و ناخوشی به من بچسبید و خوشحالی و راحتی خود را در قدوم من فدا نمایید. بگذارید خوشحالی من خوشحالی شما و استراحت من استراحت شما باشد. زیرا آنها که همه چیز خود را در من گم کنند جاودانه مرا خواهند داشت.

برگشت به فهرست

با خود و خدا صدیق باشید

بگذارید دلتان پاک باشد. در ظاهر آن طور که در باطن نیستید عمل نکنید. کاملاً صدیق باشید، خدا صداقت بیکران است.
خود را پرهیزکار نشان ندهید، زیرا خدا همه جا هست و خدا را نمی توان فریب داد. پس چرا خود را طوری نشان دهید که نیستید؟
من از شما چیزی نمی‌خواهم مگر ارمغان اطاعت. آن را به من بدهید و خود را از بند جهل آزاد سازید.
توجه داشته باشید، جهل را آن طوری که باید تجربه شود تجربه کنید و برای آزادی همت نمایید. با خود و خدا صدیق باشید. شما می‌توانید دنیا را فریب دهید، اما هرگز نمی‌توانید از دانش آنکه همه چیز را می‌داند فرار کنید، چنین است قانون الهی.

برگشت به فهرست

آغاز مرگ

هنگام آن است که مرگ را آغاز کنید....، مرگ امیال پست. خوشحالی همه جا را فرا گرفته، اما به علت جهل که موجب برآورده شدن امیال می‌شود همگی ناراحت هستند. هدف همه رسیدن به حالت «بی آرزویی» است.... این هدف است. شما می‌گویید، «من این را می‌خواهم، من آن را می‌خواهم» نیازها با خواسته ها یکی نیستند و خواستن ناگریز به عذاب می‌انجامد؛ بنابراین سعی کنید کمتر و کمتر بخواهید. سعی کنید عشق بورزید، و بیشتر و بیشتر عشق بورزید، آن هنگام از آنچه که بیش از نیازتان باشد، کمتر و کمتر خواهید خواست و بیشتر عشق خواهید خواست. همه‌ی آنچه که در طول این سال‌ها لذت برده‌اید اکنون هیچ است. همه‌ی آنچه که عذاب دیده‌اید امروز هیچ است. همه‌ی آنها مجازی بودند. این حق شماست که خوشحال باشید، پس چرا با خواستن چیزها سعی دارید که اندوهگین شوید؟ هیچ نخواهید و همه چیز خواهید داشت.

برگشت به فهرست

از ته دل دعا کنید

درمقایسه با ضروریات راه، سه چیزکه از کمترین اهمیت برخوردار است حلقه گل به گردن من آویختن، به من تعظیم نمودن و الفاظ توخالی را خواندن یا انجام آرتی می‌باشد. آنها الزاماً نشانگر عشق برای خدا نیستند.
دعایی که خدا می‌شنود دعای دل است، دعایی که از ته دل بر می‌خیزد - عذاب دل- آن چیزی است که خداوند بدان توجه دارد. اگر نمی‌توانید دعا را از ته دل انجام دهید، بهتر آن است که نیایش نکنید. خدا نه به زبان شما گوش فرامی‌دهد و نه به ذهن شما. او به زبان دل شما واکنش نشان می‌دهد. زبان دل، آواز عشق برای معشوق است. معشوق را فقط در درون خویش می‌توانید بیابید زیرا تنها جایگاه او، دل است.

برگشت به فهرست

خواست من خواست شما باشد

منم خدا، خدا در جامه‌ی انسانی و خدای ماورا. با عنایت فرصت‌های بی‌شمار به مصاحبت خودم، هر دم شما را به خویش نزدیك‌تر می‌سازم. اما آشنایی معمولاً موجب می‌شود كه الوهیت مرا فراموش كنید.
من از هر آنچه كه اتفاق می‌افتد و اتفاق خواهد افتاد آگاهم. وقوع آنها با اراده و خواست من است. من دانسته اتفاق‌ها را به سیر طبیعی خودشان واگذار می‌كنم.
تنها خواست من از شما، آن است كه در همه‌ی اوقات مطیعم بوده و بیشتر مرا دوست بدارید. با علم بر اینكه اطاعت از من آن طوری كه باید و شاید غیر ممكن است، با تأكید مكرر بر اهمیت اطاعت، به شما كمك می‌كنم تا خواست مرا از صمیم دل به انجام برسانید.
مخواهید كه خواست شما، خواست من باشد، بلكه همیشه خواست مرا انجام دهید. اكثر شما می‌خواهید كه خواست من آن باشد كه خواست شما است. آنگاه كه با اخذ رضایتم، به خواست خود موفق می‌شوید شادمان گشته، به دیگران می‌گویید كه همان خواست من بوده است. مثلاً جوانی را به من معرفی كرده می‌گویید كه تحصیلات عالیه دارد و برای دخترتان كه او نیز دارای تحصیلات عالیه می‌باشد، شوهر خوبی خواهد بود و می‌خواهید با انتخاب شما موافقت كنم. وقتی موافقت نكم، اصرار می‌ورزید كه بابا، این جوان خوب و آراسته‌ای است و بهترین همسر برای دخترم خواهد بود. چون وضع را بدین منوال می‌بینم می‌گویم، اگر چنین است تصویب می‌كنم. به مجردی‌كه خارج می‌شوید می‌گویید كه ازدواج این جوان با دخترم خواست باباست. این نوع كارها بین بیشتر شما معمول است. وقتی با آنچه كه خواست شما است، موافقت كنم می‌گویید خواست بابا چنین است. به گفتار و سخنان خود توجه كرده، صدیق و راستگو باشید. خواست من از شما آن است كه با نهایت كوشش سعی كنید خواست بابا را خواست خود سازید.
می‌دانم خواست مرا خواست خود نمودن، برایتان آسان نیست. در واقع ناممکن است كه خواست خود را خواست من سازید، زیرا برایتان امكان ندارد چنان كه باید و شاید به من مهر و عشق ورزید. لااقل از من مخواهید كه همیشه خواستم خواست شما باشد، بلكه با دل و جان در انجام آنچه را که می‌خواهم، نهایت همت را بنمایید.
فقط عشق سوزان نسبت به من، شما را در فرمانبرداری و انجام آنچه را می‌خواهم توانا می‌سازد.

برگشت به فهرست

سه نوع از ...

مریدان:
آنها كه نمی‌دهند و می‌خواهند.
آنها كه می‌دهند و می‌خواهند.
آنها كه می‌دهند و هیچ نمی‌خواهند.
طالبان:
طالب دانشمند.
طالب دانشمند مشتاق.
طالب مشتاق.
صوفیان:
آنها كه به منظور به دست آوردن قدرت‌های خارق‌العاده در تمرین‌های یوگا استاد می‌شوند.
آنها كه مشتاق رسیدن به هدف و همچنین مشتاق نیروهای خارق‌العاده می‌باشند.
آنها كه به رسیدن به هدف مشتاق و توجهی به نیروهای خارق‌العاده ندارند.
عاشقان:
مجذوب، كه فقط عاشق خداست و از او باخبر و از جسم و محیط خویش بی‌خبر و دنیا و خود را مرده می‌پندارد و تنها هستی برای او خداست.
كسی كه در دنیا زندگی و كارها و مسؤولیت‌های دنیایی را به نحو كامل انجام می‌دهد و در تمام وقت‌ها متوجه زودگذری و فنای دنیا می‌باشد و تنها هستی را خدا می‌داند. او در دل خویش بدون اینكه سایرین بدانند به خدا عشق می‌ورزد.
كسی كه خود را كاملاً به خدا ـ انسان (اوتار) تسلیم می‌نماید، او دیگر برای خودش زندگی نمی‌كند بلكه به خاطر خدا ـ انسان زنده است. این عالی‌ترین و نادرترین نوع عشق می‌باشد.
تسلیم شوندگان:
آنها كه خواسته‌ی مرشد را به هر قیمتی انجام می‌دهند اما انتظار پاداش هم دارند.
آنها كه در انجام اوامر مرشد كامل خود، همه‌گونه فداكاری از خویش ابراز و انتظار پاداش هم ندارند، اما چون خود را به مرشد تسلیم ساخته‌اند، انجام فرموده‌هایش را وظیفه خود می‌دانند.
آنها كه فكر تسلیم شدن هم در دل آنها نمی‌گذرد و چنان تسلیم اراده و خواست مرشدند كه هرگز سؤال چگونه، چرا یا چه وقت به ذهنشان خطور نمی‌كند. اینها بندگان خوشبختی هستند.

برگشت به فهرست

مراحل عشق

چون شهوت ترك شود، عشق نمودار می‌گردد و از عشق هم اشتیاق پدید می‌آید. ارضا در عشق محال است، زیرا بر اشتیاق افزوده می‌شود تا به حال دردناك برسد. تسكین درد اشتیاق فقط با وصل میسر است. هیچ چیز نمی‌تواند عاشق را راضی كند مگر وصل به معشوق.
راه عشق، ایثار مداوم است و آنچه ایثار می‌گردد، اندیشه‌های ناشی از «من» است تا به جایی رسد كه عاشق به زبان حال بگوید «ممكن است ای معشوق، روزی با تو یگانه شوم و خودم را برای همیشه محو سازم؟ اگر خواست تو این است بگذار چنین پیش آید.» عشق در این مرحله با نور فرمانبرداری روشن می‌گردد.
اینك موقعی است كه عاشق همواره به مشاهده‌ی جلال و عظمت اراده‌ی معشوق مشغول و اندیشه‌ی وصل به خاطرش نمی‌گذرد. او تمام وجود خود را، با میل تمام، تسلیم معشوق نموده و از فكر خویش و خودی و نفس فارغ است. عشق در این مرحله، با فروغِ تسلیم و رضا روشن می‌گردد.
از میلیون‌ها نفر فقط یك نفر عاشق خداست و از میلیون‌ها عاشق فقط یك نفر به مرحله‌ی فرمانبرداری و بالاخره تسلیم و نثار وجود خویش به خداوند محبوب می‌رسد.
منم خدا در جامه‌ی انسانی. كسانی سعادتمند و خوشبختند كه فرصت حضور در دوره‌ی زندگی مرا دارند.

برگشت به فهرست

خدا و مذهب

اصول و اعتقادات مذهبی، مراسم و تشریفات، هرگز نمی‌تواند جوهره‌ی حقیقی زندگی روحانی باشد. هنگامی‌که مذهب، صرفاً، مراسم و تشریفات ظاهری شده باشد به منزله‌ی قفسی برای روح می‌باشد.
من نیامده‌ام قفسی دیگر (مذهب) برای بشر بیاورم. بلکه آمده‌ام تا حقیقت ابدی را برای دنیا آشکار سازم.
بشر به تدریج از جذابیت‌های نفس دست خواهد کشید. او الوهیت میراث کامل خویش را به ارث خواهد برد.

برگشت به فهرست

روح جاودان است

جسم انسان به مانند غذایی است برای روح. شما برای تغذیه‌ی روح خود، از جسمتان مواظبت و نگهداری می‌کنید. شما برای سالم نگه داشتن خود غذا می‌خورید و مواد اضافی آن را دفع می‌کنید. بدن وسیله‌ای برای پیشرفت روح است. هنگامی‌که مدفوع از بدن شما دفع می‌شود، غذای تازه می‌خورید. به همین ترتیب، با از بین رفتن بدن کهنه، (بعد از مرگ) شما صاحب بدنی جدید می‌شوید. پس چرا به خاطر مرگِ جسم که قانون طبیعت است و غیرقابل تغییر می‌باشد ناراحت شده و شیون و زاری می‌کنید.
هزاران جسم انسانی ممکن است از بین برود، در حالی‌که روح جاودان است و هرگز نمی‌میرد.

برگشت به فهرست

به یکی (خدا) ‌بچسبید

اگر شما نیمه کاره، دست از حفر چاه بردارید و دست به حفر چاهی جدید در نقطه‌ی متفاوتی بزنید، هیچ وقت به آب نخواهید رسید و تمامی زحمت‌های شما به هدر خواهد رفت. به‌طور مشابه اگر شما از پیش یک سدگورو به پیش سدگورو دیگری بروید، هرگز به چیزی نخواهید رسید. محکم و قاطعانه به یک مرشد بچسبید. حفر کنید، حفر کنید و به حفر کندن خود ادامه دهید و روزی شما آب شناخت خدا را به دست خواهید آورد.
درباره‌ی چیزهای مجاز، نگرانی به خود راه مدهید. خدا بر همه چیز واقف است و توانایی انجام همه کار را دارا می‌باشد. خدا حقیقت است و تمامی چیزها مجاز می‌باشد. فقط آنچه را که باطناً به دست آورده‌اید از بیرون نشان دهید. من اوتار، یکتای قدیم می‌باشم.

برگشت به فهرست

ذهن خدمتکاری خوب اما اربابی بد می‌باشد.

هنگامی که شما اسبی را می‌رانید در صورتی که از کنترل شما خارج شود چه کار می‌کنید؟ اگر شما مضطرب یا خشمگین شوید، نمی‌توانید اسب را مهار نمایید. اگر بر ذهن خود کنترل داشته باشید، حیوان رام می‌شود. در صورتی که کنترل از دست برود، سوارکار و اسب گم می‌گردند. اسب درست مانند ذهن می‌باشد. اگر کنترل شود درست عمل می‌کند، اما خطرناک است، در صورتی که ارباب شما باشد.

برگشت به فهرست

شما نمی‌توانید اشتیاق هم به خدا و هم به دنیا داشته باشید

همواره سعی کنید مرا به یاد داشته و از من صحبت کنید. این بهترین شروع برای دوست داشتن من می‌باشد.
مرا قبل از آغاز و پایان هر کاری به یاد داشته باشید. قبل از انجام هر کاری به من بیندیشید. اگر باید چیزی بنویسید پیش از شروع، مرا به یاد آورید و بعد به‌طور ذهنی بگویید «بابا این تویی که داری می‌نویسی نه من.»
همان طور که درخت، بارور می‌شود و بدون چشمداشت به دیگران میوه می‌دهد، در نتیجه شما نیز باید رشد اخلاقی و معنوی یابید و سپس بی‌چشمداشت به دیگران که نیازمند هستند، خدمت نمایید.

برگشت به فهرست

هدف زندگی

نه با دنبال نمودن خوشحالی یا امنیت شخصی، بلکه با ایثار دوباره و دوباره زندگانی در راه خدمت به سایرین دسترسی به حقیقت که کامل و بی‌نظیر است امکان‌پذیر می‌باشد. با فرار از زندگی نمی‌توان خدا را یافت، بلکه با برقرار نمودن وحدت با یکتایی (روح کل) که در همه هست امکان‌پذیر است. پاکی، عشق و خدمت، جان کلام زندگی روحانی است.

برگشت به فهرست

بیدار کننده

من برای تأسیس چیزی جدید نیامده‌ام من آمده‌ام زندگانی را قدیمی سازم. من برای تأسیس زیارتگاه یا خانقاه نیامده‌ام. من آنها را به منظور کار جهانی‌ام برپا می‌کنم و همین که منظور برآورده شد آنها را منحل می‌سازم.
من می‌خواهم تمامی مذهب‌ها و مسلک‌ها را همچون دانه‌های تسبیح که از یک نخ گذشته‌اند یکی سازم و آنها را برای نیازهای فردی و جمعی احیا نمایم.
عشق الهی پیام همیشگی من بوده و خواهد بود. این پیام را به دنیا برسانید.
ظهور من برای نابودی مجاز نیست زیرا که مجاز هیچ است. من می‌آیم تا شما را به هیچ بودن مجاز آگاه سازم. مجاز را که چیزی جز سایه‌ی هستی نامحدودم نیست توسط شما حفظ می‌کنم و وقتی از طریق من، غیر حقیقی بودن مجاز را تجربه کردید مجاز را به دور می‌افکنید.

برگشت به فهرست

خود را فراموش کنید

برای اینکه بیشتر و بیشتر به خدا نزدیک گردید باید بیشتر و بیشتر از «من»، «مال من»، «به من»، «مرا» و امثال آن دوری گزینید. نباید دنیا را کنار بگذارید بلکه نفس خود را ترک کنید. این کار هرچند محال به نظر می‌آید، بسیار آسان است و با نظر عنایتم ترک آن امکان دارد و مسلماً برای جاری نمودن امواج همین فیض آمده‌ام.
نفس مجازی با دوز و کلک شما را از هستی حقیقی دور می‌دارد. نفس مجازی حتی به لباس صداقت ملبس گشته و خود را می‌فریبد. مثلاً نفس مدعی است که «من بابا را دوست دارم.» اگر شما حقیقتاً بابا را دوست می‌داشتید نفس مجازی شما این چنین بیانی را ابراز نمی‌داشت. نفس به جای اینکه خود را در عشق محو سازد ادعا دارد که «من» بابا را دوست دارم.
شجاع باشید، خوشحال باشید. من و شما یکی هستیم و لایتناهی که جاودانه به من تعلق دارد روزی به هر یک از افراد تعلق خواهد داشت.

برگشت به فهرست

فرمان‌های من

هیچ آرزویی به خود راه ندهید مگر بی آرزویی. به هیچ چیز امید نداشته باشید مگر غلبه بر همه‌ی امیدها.
چیزی نخواهید و همه چیز خواهید داشت.
بر کسی خشمگین نشوید مگر بر ضعف خود.
از کسی تنفر نداشته باشید مگر از نفس شهوتران خود.
حریص باشید که ثروت بردباری و عدالت را بیشتر و بیشتر از آن خود سازید.
علیه آرزوهای خود جنگ کنید تا الوهیت پیروزی شما باشد.
با این درک که خدمت به سایرین خدمت به من است به آنها خدمت کنید. به خواست من کاملاً تسلیم باشید تا خواست من خواست شما شود.
بگذارید وسوسه‌ی شما این باشد که با عشق خود مرا وسوسه کنید تا اینکه فیض مرا دریافت نمایید.

برگشت به فهرست

بیست و یک نکته

1- خدا كاملاً بی‌نیاز است. تنها راه رسیدن به او از طریق عشق، تكرار همیشگی نام او و یاری خواستن از رحمت اوست.
2- رحمت، طبیعت خداوند است. (سواب هاو)
3- سرور، حالت اصلی خداست. (اصَل‌حالت)
4- قدرت، هستی خداست. (استیتوا)
5- دانش، وظیفه و كار خداست. (كارتاویا)
6- حالت لایتناهی خدا، در شلوغی بیكران تضادهای بیكران گم می‌شود.
7- برای درك خدا در تضادهای بیكرانش، باید در آگاهی خدا از عالم مجاز و خیال سهیم شویم.
8-برای رسیدن به حالت خدایی، به‌طور مطلق هیچ كاری نكنید و در عین حال در انجام همه‌ی كارها فعال باشید.
9- برای یافتن خدا، شما باید خود را در خویشتن محو كنید.
10- برای كسب آگاهی نامحدود، باید آگاهانه در آگاهی خود محو گردید.
11- فضا، فاصله‌ی میان خیال و حقیقت است. انتشار آگاهی، این فاصله را پر می‌كند.
12- زمان، فاصله میان نخستین خیال و واپسین خیال است.
13- وقتی خیال و توهم به پایان میرسد، خدا و الوهیت آغاز می‌شود.
14- توهم، تقلیدی جاودانه از حقیقت است كه بر بازی پنهان خیال تأثیر می‌گذارد.
15- خدا دریافتنی نیست. او حقیقت، آگاهی، آگاهی مطلق و آگاهی لایتناهی است.
16- درك حقیقت خدا برابر است با آگاهی مطلق منهای آگاهی از تصور و خیال. الوهیت برابر است با آگاهی مطلق به اضافه‌ی آگاهی از اینكه عالم مجاز، تصور و خیال می‌باشد.
17- برای اینكه حضور همیشگی خدا را داشته باشید، هرگز از او غایب نشوید.
18- وصال با خدا را نخواهید، بلكه مشتاق وصال باشید تا اینكه به ورای آرزوی وصل دست یابید و تنها، خواستار اراده و خشنودی خداوند محبوب باشید.
19- كبیر چنین فرمود «شاید ذهن و مایا بمیرند وجسم نیز بارها و بارها بمیرد، اما امید و آرزو مرگ ندارند».
20- خود فراموشی كامل این است كه حتی فراموش كردن را نیز فراموش كنید.
21- یاد همیشگی خدا، صداقت در رفتار، ناراحت نكردن دیگران، باعث خوشحالی دیگران شدن و تن در ندادن به خواسته‌های پست، خودخواهانه و نفسانی در حین پرداختن به یك زندگی عادی دنیایی، می‌تواند فرد را به مسیر درك حقیقت هدایت كند، اما اطاعت كامل از خدا ـ انسان فرد را مستقیماً به خدا می‌رساند.

برگشت به فهرست